امروز آزاد شدم .

ترازوي قيامت را سنگ كم نيست !

خدايا: به جامعه ام بياموز كه تنها راه بسوي تو از زمين مي گذرد. در دنيا به همان اندازه خدا وجود دارد كه در آخرت.

قيامت گرچه دير آيد ولي بيايد براي همه بيايد و حق نمايان گردد.

تاريخ نشان داده كه هيچ داروغه اي تا ابد ستم نكند  حتي  اگر زور مردم به او نرسد زور عزرائيل به او مي رسد.

الله اكبر

الله اكبر

الله اكبر

اصل هشتم هميشه حسيني باشيد

آيا ميدانيد چرا ايراني ها اينقدر به امام حسين (ع) علاقه دارند؟

 

ادامه نوشته

اصل هفتم بايد تنبلي و تن پروري را كنار بگذاريم و سعي كنيم 24 ساعته كار كنيم تا خود را به جهان برساني

                     براي اينكه خودمان را به جهان برسانيم

 

                      بايد به كشور هميشه بيدار تبديل شويم

 

 

 

 آيا ميدانيد كه ما با دنيا فقط سه روز در هفته در ارتباط هستيم ؟

اكثر كشورهاي جهان شنبه و يكشنبه تعطيل هستند و ما نيز پنج شنبه و جمعه تعطيل هستيم.

                               آيا ميدانيد اين به چه معنايي است ؟

 روزي روزگاري ايران مهد تمدن هاي بشريت بود. اما بعدها دشمنان ما به هر نحوي كه باشد سعي كردند اين مملكت را در خواب فرو ببرند. (ميدانيد كه ما قهوه خور بوديم و انگليسي ها چايي را وارد ايران كردند و ما را چايي خور كردند . چون قهوه ماده اي منبه و بيدار كننده دارد در صورتي كه چاي ماده اي آرام بخش به حساب مي آيد) و ميتوان گفت كه در كار خود همچين هم نا موفق نبودند.

 علاوه بر اينكه ما با دنيا سه روز در ارتباط هستيم تعطيلات زياد فرصت ارتباط ما با دنيا را كمتر ميكند. مضاف بر اينكه اكثر مشاغل در تهران و شهر هاي بزرگ ايران ظهر ها (ساعت 12 تا 16) تعطيل هستند و ...

آيا تا بحال فكر كرده ايد كه اگر ما بخواهيم پيشرفت كنيم و خود را به دنيايي كه لحظه لحظه آن ارزش دارد برسانيم چه كار بايد بكنيم؟ آيا با خوابيدن و استراحت كردن ميتوانيم ما به التفاوت هاي تكنولوژي را جبران كنيم؟

فكر نمي كنم كسي موافق باشد كه با خوابيدن ميتوانيم مملكت خود را براي رقابت با جهان آماده كنيم علي الخصوص كه تلاش مي كنيم وارد سازمان تجارت جهاني شويم و اين ورود با اين شرايطي كه ايران دارد به معناي نابودي صنعت و اقتصاد آن و بيكاري و ....

متاسفانه به تنها چيزي كه در مملكت ما به آن فكر نميشود اقتصاد است در صورتي كه شما اگر مشاهده نماييد اكثر كشورهاي پیشرفته جهان كليه توان و امكانات خود را جهت پيشرفت اقتصادي خود صرف ميكنند.

من فكر مي كنم اگر تهران و پس از آن شهر هاي ديگر را به شهر هميشه بيدار تبديل كنيم معضلات زيادي را مي توانيم حل كنيم .

چرا كه:

وقتي قرار باشد هيچ وقت در شبانه روز و حتي ايام تعطيل اين شهرها تعطيل نباشد   نيروي كار مورد نياز به حد اقل سه برابر تقاضا خواهد رسيد و اين به اين معنا است كه حجم زيادي از بيكاري در جامعه حل خواهد شد.

وقتي كه همه ادارات و مراكز تمام وقت باز باشند مردم تقسيم كار ميكنند و كارهاي خود را در اوقاتي انجام ميدهند كه حجم ترافيك و شلوغي در آن مراكز كمتر باشد كه به اين وسيله تقسيم كار در طي شبانه روز ميشود و حجم بار ترافيك و شلوغي و آلودگي هوا كم ميشود.

وقتي تهران بزرگترين شهر ايران كه داراي بيشترين تعداد سكنه و متخصصين و ... مي باشد تمام وقت با جهان در ارتباط باشد ميتواند از فرصت بدست آمده در خواب بودن كشور هاي ديگر استفاده كند و به همين دليل ما با سه برابر توان پيش خواهيم رفت و تلاش ما براي كم كردن فاصله تكنولوژيكي و اقتصادي و صنعتي روز بروز كمتر خواهد شد.

محاسن خيلي زيادي براي اين مطلب است كه اگر روزي فرصت شود مفصل آن را بيان خواهم نمود ولي اگر خود فكر كنيد فكر مي كنم صدها حسن را براي اين مطلب خواهيد يافت. مضاف بر اينكه شهر هميشه بيدار مظهر اقتدار و توانايي يك كشور ميباشد و ما در همه مراودات خود با جهان ميتوانيم افتخار داشته باشيم اولين پايتخت هميشه بيدار را داريم.

 

براي اينكه ايراني بزرگ داشته باشيم بايد خودمان را با كشورهاي درجه يك جهان مقايسه كنيم و فاصله خود را با آنها كم كنيم نه اينكه سعي كنيم خود را با كشورهاي عقب افتاده و كوچك از نظر رشد فني مقايسه كنيم و افتخار كنيم كه مثلاً از فلان تعداد كشورهاي عقب افتاده جلوتر هستيم.

 

شما چه فكر ميكنيد؟

 

 

 

                                                                                         عماد آبشناس

 

 

اصل پنجم و اصل ششم

اصل پنجم  : افرادی را از بطن مردم انتخاب کنیم 

 

و

 

 اصل ششم : تشکل هایی از درون مردم راه اندازی کنیم.

 

 

نمي دانم تا بحال در چند نوبت انتخابات شركت كرديد و راي داديد اما كلا اگر به روند انتخابات در ايران بنگريد مي بينيد قشرعظيمي از مردم در ايران بي هدف راي مي دهند. مثلاً در انتخابات اخير شوراها مي بينيد سه ورزشكار وارد شوراي شهر تهران مي شوند. من هيچگونه قصد توهين و يا انتقاد به شخص افراد ندارم. بحث من چيز ديگري است خواهش مي كنم برداشت غلط نكنيد.

بحث من در اين است كه فكر مي كنيد واقعاً حضور اين ورزشكاران در شوراي شهر چقدر موثر مي باشد و چقدر به نفع مردم است؟ و يا حتي شخصيت هاي ديگر كه در انتخابات شركت كردند راي آوردند و يا راي نياوردند؟ و یا چند وزير سابق معاون رئيس جمهوري سابق و يا حتي معاونين وزرا و معاونين رئيس جمهور كه استعفا دادند تا عضو شوراي شهر شوند. چرا؟ آيا واقعاً در شوراي شهر كاري بود يا هست كه مي توانند انجام دهند كه وقتي مثلاً وزير يا معاون رئيس جمهوري يا فلان پست و مقام را داشتند نمي توانستند انجام دهند؟ نه . دليل اين است كه مردم ما هنوز ياد نگرفتند از درون خود شخصيت هايي را بيرون دهند. ياد نگرفتند كه افراد را بررسي كنند و صلاح ترين را از درون خود انتخاب كنند. به افرادي راي مي دهند كه نام آنها برايشان آشنا است . دليل اين است كه متاسفانه سيستم در مملكت ما هرم وارونه است . يعني درهمه كشورهاي پيشرفته دنيا شخصيت ها از لا به لاي مردم رشد مي كنند و به راس هرم مي رسند اما در ايران افراد در راس هرم هستند و همان جا هم مي مانند. احزاب ما بر آمده از دولت ها هستند نه از مردم به همين دليل همه آنها به دولت هاي وقت خود  بدهكار هستند. اعضاي آنها تا وقتي كه مسئولين آنها در راس هستند اعضاي اين احزاب با آنها هستند ولي وقتي كه دولت ها از راس كار مي روند چون منافع آنها از بين رفته آنها را ترك مي كنند.

 

رشد سياسي و اجتماعي جامعه ما عملاً بجاي اينكه از

 

پايين به بالا باشد از بالا به پايين است.

 

ارتباط هم ميان قسمت هاي مختلف هرم قطع است.  به همين دليل هم هست كه ما هميشه با مشكلات از انواع و اقسام آن مواجه مي باشيم . چون افرادي انتخاب مي شوند كه با درد مردم آشنا نيستند و درد مردم را احساس نمي كنند چون آن درد ها را ندارند و بدهی ای به مردم ندارند ، بدهی آنها به مسئولینی است که اگر هم حتی انتخاب نشوند مجدداْ پست و مقام های دولتی را به آنها هدیه می کنند حتی اگر لیاقت آن پست و مقام را نداشته باشند. (شاید هم در مملکت قحط الرجال باشد که می بینیم مثلاْ فلان شخص دوست یا رفیق یا فامیل فلان مسئول چندین مقام بالا را در مملکت دارد در صورتی که در مملکت لشکری از افراد شایسته بیکار وجود دارند که حتی فرصت کار ساده هم به آنها داده نمی شود و جالب تر اینکه همان مسئولین با ادعای ریشه کن کردن این نوع انتصابات جلو آمدند ).

 

اصل پنجم فرهنگ جديد ما بايد اين باشد كه افرادي را كه از بطن جامعه

 

هستند در جاهاي مختلف انتخاب كنيم  .

 

اين افراد چون وابسته به راي مردم هستند مجبور هستند براي مردم كار كنند و تلاش كنند رضايت مردم را به دست بياورند و چون از بطن مردم هستند مشكلات آنها را درك مي كنند و مي دانند حل كردن مشكلات مردم مشكلات آنها را حل خواهد كرد.

ما بايد ياد بگيريم تشكل هايي مردمي راه اندازي كنيم كه از درون مردم شكل مي گيرند و از آنها حمايت كنيم چون اينها هستند كه تنها راه حل مشكلات مردم هستند. اين تشكل ها با همفكري با هم شروع مي شود و كم كم به جريانات صنفي و سياسي تبديل مي شود.

 

 

پس اصل ششم نيز اين خواهد بود كه ياد بگيريم با هم همفكري كنيم و

 

از پايين سطوح جامعه جرياناتي را بيرون دهيم

 

 

كه بتوانند در انتخابات مختلف و پست هاي مختلف دولتي جايگاه هايي را كسب كنند چون

 

مملكت مال ما است و اگر ما آن را رها

 

كنيم همين  وضعيتي پيش مي آيد كه

 

امروزه با آن مواجه مي باشيم.

 

 

 

 عماد آبشناس

 

 

اصل چهارم : به اعتقادات و عقاید یکدیگر احترام بگذاریم

به نام خدای همه انسان ها

 

خدای هستی و نیستی

 

 

 

خدایی که همه انسان ها از هر  دینی و آیین و مذهبی هستند

 

 

فقط او را می پرستند

 

 

 

سال نو مسيحي را به همه مسيحيان عزيز

 

 

 در ايران و جهان تبريك ميگويم .

 

 

تولد عيسي مسيح (ع) ،ستاره تابناك بيت المقدس ، شراره اي از عشق و محبت و نوع دوستي را با خود به ارمغان آورد.

 اي كاش بشريت نيز ظرفيت روح پاك ايشان را كه در رحم حضرت مريم مقدس دميده شده بود  داشت.  از جنگ و خونريزي و نوع كشي دست بر ميداشت و به نيكي – پاكي – محبت و نوع دوستي روي مي آورد...

 

شب ميلاد حضرت مسيح (ع) بود.  مادر مسلمان شيعه و معتقد به اسلام و تشيع من كه سالها از بي فرزندي رنج مي برد به  منطقه اي به نام حريثا در شمال لبنان رفته بود به كليساي معروفي كه به شكل مجسمه حضرت مريم ساخته شده مراجعه و شمعي روشن كرد و همان جا هم دعا كرد (برخي مسيحيان معتقد هستند كه حضرت مريم در آن مكان ظاهر شده بوده).

چند شب بعد حضرت مريم به خواب او آمد و نويد فرزندي را به او داد  و از او خواست تا نام آن فرزند را عماد بگذارد.

در حالي كه همه پزشكان مادر مرا جواب كرده بودند وقتي كه ماجرا را تعريف كرد موجب تمسخر خيلي از دوستان و آشنايان و بستگان قرار گرفت اما چند ماه بعد جواب همه داده شد چرا كه من به دنيا آمدم . مادرم از پدرم خواست تا پس از ترخيص از بيمارستان (كه مصادف با روز يك شنبه بود) بجاي خانه مستقيم به همان كليسا برويم و به آنجا رفتند و مادر من به اسقف مسيحي ها گفت نام من فاطمه است و نام همسرم علي هر دو هم مسلمان هستيم ولي حضرت مريم مسيحي ها به خواب من آمد ونويد اين فرزند را داد و من مستقيم از بيمارستان آمدم تا شمعي را در كليساي شما روشن كنم و از حضرت مريم تشكر كنم. كشيش مسيحي مراسم رسمي را متوقف كرد و ماجرا را براي حاضرين تعريف كرد و تقاضا كرد اجازه دهند برای تبرک مرا غسل تعميد كنند وهمان كار را كردند و سپس مرا به خانه بردند.

من در زمينه تعداد زيادي افكاروعقايد و اديان و مذاهب تحقيق كردم ، هميشه مسلمان شيعه بودم و هستم چون به اسلام و تشيع اعتقاد دارم آن هم چون خودم به اين نتيجه رسيدم اما معتقد هستم اسلام به همه اديان و مذاهب و عقايد احترام گذاشته پس من هم وظيفه دارم بگذارم.

جهان امروزي جهاني است كه همه اديان و مذاهب آسماني روز به روز به هم نزديك مي شوند و همه با يك ريشه و فلسفه هستند و آن وجود خداوند امري كه پيامبر مسلمانان اولين بار در تاريخ مطرح كرد.

 ما هم بايد بياموزيم با هم و با ديگران در جهان همزيستي مسالمت آميز داشته باشيم. تصور اينكه دين و مذهب چه كس والاتر است فقط منجر به دوري بشر از يكديگر مي گردد. 

خيلي ها فراموش كرده اند كه اسلام شايد تنها دين و آييني است كه همه اديان و آيين هاي ديگر را پذيرفته و به آنها احترام گذاشته و داستان همه پيامبراني آنها را در كتاب خود جاي داده.

 

بنظر من اصل چهارم فرهنگ جديد ما بايد بر اين اساس باشد كه ما بايد بپذيريم اعتقاد هر فردي براي خودش محترم است و ما در جايگاهي نيستيم كه بخواهيم بر ديگران حكم  كنيم.

 

 

اميدوارم روزي برسد كه ما در ايران بزرگ الگويي براي نمايش فلسفه همه اديان آسماني را به نمايش بگذاريم.

 

 

 

اصل سوم  : فرهنگ جدید ایرانی کار گروهی

 

آيا تا بحال فكر كرديد چرا ما ايراني ها در بازي هاي تيمي مثل مثلاً فوتبال و يا بسكتبال بازيكنان خيلي قدري داريم ولي هيچوقت در سطح جهاني نمي توانيم قهرمان شويم اما مثلاً در بازي هاي  انفرادي مثل وزنه برداري و كشتي و ... خيلي موفق هستيم و در سطح جهاني مي توانيم مدال  و جايگاه بدست بياوريم؟

 ميدانم خيلي ها به اين مساله فكر كرده اند و خيلي ها هم به نتيجه ای شبيه نتيجه من رسيده اند که يكي از بزرگترين مشكلات ما ايراني ها اين است كه انفرادي خيلي قوي مي توانيم عمل كنيم ولي گروهي هيچ وقت خوب عمل نمي كنيم. اگر هم مثلاً در ميان كشورهاي آسيايي ميتوانيم به برتري برسيم به دليل برتري قدرتي - كيفيتي - جسماني و انفرادي بازيكنان ما است نه به دليل ديگر. ورزش ايران يا همان فوتبال ايران شايد بهترين الگو براي وضعيت كلي فرهنگي جامعه ما باشد.

چرا من موضوع را با اين بحث شروع كردم؟ چون مي خواهم اصل سوم تدوين فرهنگ جديد ايراني را مطرح كنم. اصل سوم همين است . ما مي بايست ياد بگيريم گروهي فعاليت كنيم. ما ميخواهيم جهاني فكر كنيم چون كه ما ايران و ايراني را بالا ترين و برترين مي دانيم چون هدف ما ايران بزرگ است. اگر اينگونه است ما نبايد خود را با كشورهاي ضعيف اطراف خود مقايسه كنيم. ايران را بايد با كشورهاي رتبه بالاي جهان مقايسه كنيم چون لياقت ايران كمتر نيست. وقتي چنين مي شود كه ما از امكانات بالقوه خود بتوانيم بصورت گروهي در راستاي يك هدف استفاده كنيم. جريان مثالي است كه يك تكه چوب نازك را براحتي ميتوان شكست اما وقتي كه ده يا بيست تكه چوب را به هم ببنديم ديگر شكست نشان مشكل و مشكل تر مي شود. ايراني ها همه امكاناتي بالقوه دارند كه كم و بيش همه از برخي از آنها آگاه هستيم. در مقايسه با كشورهاي محيط و اطراف ايران هيچ كشوري قابل براي مقايسه با ايران در مورد توانايي هاي انفرادي چه از لحاظ انساني چه از لحاظ منابع طبيعي  نيست اما در عمل چون يك دست و هم گروه نيستند شما مي بينيد كه برخي كشورهاي منطقه ميتوانند پيشرفت كنند ولي ما در جا مي زنيم.

پس تا امروز شد سه اصل:

 

1 – داشتن منطق گفتگو و پذيرفتن عقايد و نظرات يكديگر است.

2 – ياد بگيريم فكر و يا طرحي را خود شروع كنيم و به بازماندگان خود ياد دهيم راه را ادامه دهند تا به نتيجه برسند. (بكاريم واجازه دهيم ديگران درو كنند)

3 – يك هدف واحد ترسيم كنيم و بصورت گروهي براي رسيدن به آن هدف تلاش كنيم.

 

 من از اصطلاح شوالیه ها استفاده می کنم همه برای یک نفر یک نفر برای همه.

 جاي تاسف برخي از ايران و ايراني مايوس هستند و چند نفر از دوستان به من گفتند وضعيت ايراني ها متاسفانه بگونه اي است كه كار از كار گذشته و ديگر نميتوان آنها را جمع كرد . اما من فكر مي كنم اينگونه نيست.

ايراني ها در برهه هاي مختلف تاريخ نشان دادند كه از بدترين شرايط و بهران ها سر افراز و پيروز بيرون آمدند و امروزه نيز با شرايط و بحران جديدي مواجه هستند كه در تاريخ خود كم و بيش اين شرايط را تجربه كرده اند و امروز هم توانايي بيرون آمدن از آن را دارند. مشكل در آن است كه اراده آنها تضعيف شده چون بد ترين و تلخ ترين مبارزه را تجربه مي كنند و آن جنگ سرد و يا همان جنگ اقتصادي – فرهنگي – اجتماعي – سياسي است. جاي تاسف دارد كه برخي از مدعيان در مملكت ما نيز شايد هم دلسوز هستند اما متاسفانه با ناداني و عملكرد غلط و كارهاي نسنجيده و بدتر از آن لجبازي و پافشاري بر خطاهاي خود به حساب ملت خواسته يا نا خواسته به ابزاري براي دشمنان بر عليه ملت تبديل گشته اند.

 

 

 

 

 

                                                    مهندس عماد آبشناس

 

اصل دوم فرهنگ جدید ایرانی : یاد بگیریم بکاریم بعدی ها درو کنند

 

چون امروز فردای دیروز است

هرچه امروز می کاریم فردا درو می کنیم.

 

 پس چیزی را بکاریم که اگر هم خودمان درو نکردیم

 برای بعدی ها ارزش درو کردن داشته باشد

 

 

چند روز پيش در وبلاگ خود مطلبي بنام "زنان چكمه پوش..." منتشر كردم. پيش بيني مي كردم  كه واكنش هاي زياد و متفاوتي را در مورد اين مطلب دريافت كنم. هدف من نيز در اين بود كه اولين ايده خود در زمينه تدوين يك فرهنگ جديد ايراني را مطرح كنم و آن گفتگو با سليقه هاي مختلف مي باشد. همچنين  پيش بيني مي كردم خيلي ها هدف بنده را متوجه نشوند كه ظاهراً هم اينگونه بود. ولي همين كه نظر خود را براي من اعلام كردند جاي افتخار دارد كه نظر آنها را هم شنيديم و آنها عقيده خود را منعكس كردند. بزرگترين مشكلي كه در فرهنگ ما با آن مواجه مي باشيم آن است كه هنوز ياد نگرفتيم با منطق با يكديگر گفتگو كنيم و همه معتقد هستيم عقيده خودمان درست است وديگران چيزي متوجه نمي شوند و اگر هم مخالف با عقايد يا نظرات ما صحبت مي كنند پس ...

قبل از اينكه صحبت خود را شروع كنم فقط دوست دارم جوابي را بدهم كه شايد سوء نظر هاي زيادي را روشن كند و آن اين است كه من براي شركت در انتخابات و نامزدي انتخابات مجلس شوراي اسلامي چنين مطلبي را منعكس نكردم. همانطور كه همه مي دانيد در حال حاضر تا وقتي كه شوراي نگهبان كسي را تاييد نكرده اصلاً هيچ فردي كانديد انتخابات مجلس نمي باشد و در ضمن در صورتي كه بنده با هدف كسب راي چنين مقاله اي را منعكس كرده باشم قطعاً عزيزان مي دانند انعكاس چنين مقاله اي در وبلاگ اينجانب چه بسا منجر ردصلاحيت بنده و حذف امكان نامزدي براي انتخابات مجلس گردد و در ضمن همانگونه كه همه مي دانند اكثريت راي دهندگان در انتخابات افرادي هستند كه با مطرح شدن چنين مقاله اي آن فرد را نا لايق براي نمايندگي مي دانند و ... پس خواهش مي كنم فرهنگ تهمت زدن را پشت گوش بياندازيد و بياييد سعي كنيم با منطق با يكديگر گفتگو كنيم .نمي خواهم خيلي در اين زمينه بحث كنم فقط خواستم براي آنهايي كه اين مساله را مطرح كردند روشن شود.در ضمن بنده يك وبلاگ ديگر هم به ثبت رسانده ام كه پيوند آن در همين صفحه است و در صورتي كه نامزدي من براي انتخابات تاييد گردد مطالب انتخاباتي خود را آنجا منعكس خواهم كرد.

آنهايي كه مرا مي شناسند مي دانند كه من خيلي اهل شعار نيستم و بيشتر اهل عمل هستم اين مطالبي را كه در اين وبلاگ منتشر مي كنم به اين دليل است كه يقين دارم ما ايراني ها (من روي ما مجدداً تاكيد مي كنم) با يك گنگي فرهنگي مواجه شده ايم . اين گنگي فرهنگي چند صد سال است كه در ايران بوجود آمده و ايراني ها چندين بار تلاش كردند از آن خارج شوند. متاسفانه خيلي از فيلسوفان ما بجاي اينكه در صدد حل اين معضل فرهنگي باشند هنوز بر سر تاريخ بوجود آمدن آن با هم اختلاف دارند. برخي آن را به مرز زمان ورود اسلام به ايران نسبت مي دهند. برخي به اسلام نسبت مي دهند و برخي به حمله مغول ها به ايران. چيزي كه براي همه مبرهن است آن است كه نياكان ما در طول تاريخ هميشه تلاش كردند ايران و نام ايراني در سرتاسر تاريخ بدرخشد و بعيد مي دانم كتاب تاريخي را بتوانيد پيدا كنيد كه نامي از پارسيان و ايرانيان در آن نباشد. در حالي كه خيلي ملت ها و كشورها آمدند و رفتند و اثري هم از آنها در تاريخ نيست.

  

من به ايران بزرگ اعتقاد دارم

 

و ايران فعلي را بازمانده كوچك ايران بزرگ مي دانم.

 

 

يكي از معضلات ما ايراني ها آن است كه مي خواهيم هر كاري مي كنيم خودمان نتيجه اش را ببينيم. اين را من به نياكان خود خورده مي گيرم. آنها نكاشتند تا ما برداشت كنيم. اگر هم ما نكاريم اطمينان داشته باشيد بازماندگان ما برداشت نخواهند كرد. بياييد واقعيت را بپذيريم و با هم تلاش كنيم آن را اصلاح كنيم. يكي از عزيزان كه مطمئن هستم جزو اولين افرادي است كه اين مقاله را مي خواند چند روز پيش بر سر همين صحبت به من گفت يعني چه ما مي خواهيم وقتي زنده باشيم نتيجه عمل خود را ببينيم. اين طرز تفكري است كه همه ايراني ها در حال حاضر با آن دچار هستند و به همين دليل است كه به جايي نمي رسند. يعني چه يعني اينكه ما بايد تلاشي را شروع كنيم تا به هدفي برسيم شايد ما نتيجه آن را ببينيم اما بايد آنقدر گشاده خاطر فكر كنيم كه اگر هم در دوران ما به نتيجه نرسيد نسل ها بعد از ما به نتيجه برسد و همين كه ما اين كار را شروع كرديم براي ما افتخار باشد.

 

پس اصل دوم ساختن فرهنگ جديد ايراني در همين جا است

اصل اول در گفتگو و پذيرفتن عقايد و نظرات يك ديگر است

و اصل دوم در آن است كه ياد بگيريم فكر و يا طرحي را خود شروع كنيم و به بازماندگان خود ياد دهيم تا راه ما را ادامه دهند و بعد به نتيجه برسد.

 

موسس یکی از بزرگترین تشکیلات کارخانه ای ژاپن تعریف می کند و می گوید : وقتی من کارگاه خود را تاسیس کردم همه کارگران به دستور من می خوابیدند و بیدار می شدند. آنقدر این کارگران مرا دوست داشتند و از دستورات من اطاعت می کردند که حتی اگر می گفتم بمیرید خود کشی می کردند و می مردند . من خیلی خوشحال بودم که چنین مجموعه ای را دارم اما یک وقت به فکر افتادم که خوب اگه من مردم چی . همه کار و زحمت و تلاش من از بین می رود. پس باید تشکیلات خود را بگونه ای سامان دهی مجدد دهم که با بودن یا نبودن من این مجموعه از بین نرود. و همان هم شد امروزه بیش از ۱۵۰ سال از مرگ او می گذرد اما کارخانه های او به مجموعه های بزرگ تر تبدیل شده. فکر می کنید چند نمونه در ایران از این گونه داریم؟ امري كه همه بر آن متفق القول هستند آن است كه نام ايران و ايراني با كوروش عجين شده اما متاسفانه خيلي ها در همان جا ايستاده اند و بعد از كوروش و داريوش و ... را در تاريخ دفن كردند به تاريخ نگاه كنيد چند نفر راه را ادامه دادند. ماجرا ماجراي فردي است كه روزي جاه و مقامي داشته - خيلي ثروت مند بوده ولي به هر دليلي جاه و مقام وثروت خود را از دست داده و هر گاه با او صحبت مي كنند مغز او فقط همان جا ايستاده و به همه مي گويد من فلاني بودم . من فلان مقام و يا فلان ثروت را داشتم . مقداري واقع بين باشيد . ما مي گوييم جهاني فكر كنيم . جهان امروز مي گويد چه هستي و چه در چنته داري نه چه بودي. تا وقتي كه ما به فكر چه بوديم باشيم در همان جا خواهيم ماند. من قصد جسارت يا توهين به هيچ كدام از نياكان خود را ندارم و اتفاقاً احترام خاصي براي فرهنگ و تمدن ديرينه خود قائل هستم و به آن افتخار مي كنم اما فكر مي كنم بايد از درون تاريخ و آنچه بر ما گذشت تجربه كسب كنيم تا ايران خود را با فكر جديد بسازيم.اکثر نیاکان ما سیستم های حکومتی - فرهنگی - اقتصادی ویا تمدن هایی  را بنیان گذاشتند که بر فرد استوار بود نه بر مجموعه و به همین دلیل هم پایدار نبود. متاسفانه امروزه هم داریم به همان سو می رویم. بايد ياد بگيريم كه يك ملت واحد هستيم و هر خوبي و بدي – پيروزي يا شكست ... همه به همه ما بر مي گردند. فرق ندارد كه طرفدار چه ايده و فكر و عقيده و نظريه اي باشيم همان كه ايراني هستيم كافي است. چه ايراني طرفدار نظام جمهوري اسلامي چه ايراني مخالف نظام جمهوري اسلامي چه ايراني طرفدار عقايد اسلامي چه ايراني مخالف عقايد اسلامي چه ايراني بي طرف چه ايراني طرفدار چه ايراني داخل ايران چه ايراني خارج ايران هر جا كه باشيد ايراني براي همه ايراني است و ایران مربوط به همه ایرانی ها است. من خود سالها در خارج ايران زندگي كردم و همه آنهايي كه در خارج ايران زندگي كرده اند به این امر واقف هستند ( شايد آنهايي كه داخل ايران زندگي مي كنند خيلي اين مساله را احساس نكنند)  فكر نكنيد در هيچ جاي دنيا و در هيچ برهه اي از تاريخ كشوري يا ملتي وجود خواهند داشت كه به شما احترام بگذارند مگر براي آنچه در چنته داريد. وقتي براي ما احترام قايل مي شوند كه خودمان براي خودمان احترام قايل باشيم. من با انتخاب خيلي ها براي پست ها و سمت هاي مختلف مخالف هستم اما اين به اين معنا نيست كه با مملكت خود مخالف باشم. اين يك اختلاف عقيده و سليقه است. مردم سالاري يا دموكراسي به معناي نظر و عقيده اكثريت است و در برخي جوامع خواسته اكثريت مطلق است به عقيده من مردم سالاري باید به معناي راي اكثريت متفكر جامعه باشد. يعني چه؟ يعني اينكه اكثريت افرادي كه واقعاً در زمينه مربوطه صاحب نظر و متفكر هستند. خيلي ها را ما در جامعه داريم كه به آنها عوام فكري (نه عوام الناس) اطلاق مي گردد. اينها افرادي هستند كه با موج شعار ها به اين سمت و آن سمت مي روند و از خود واقعاً هيچ اراده و يا فكري ندارند و فقط به جو سياسي جامعه واكنش نشان مي دهند. اينها بد ترين زخم جامعه ما هستند. اينها چون بدون فكر كردن راي مي دهند بدترين مصيبت ها را به جامعه وارد مي كنند. اما در حال حاضر شرايط جامعه ما به اينگونه است كه اينها هستند كه راي مي دهند و همه تابع راي اكثريت مي باشند حتي اگر هم غلط باشد چون اين است دمکراسی.

  و ما يا بايد پذيراي اين امر باشيم و يا اينكه بايد تلاش كنيم اينها منظور عوام فكري ها به تفكر در مورد مسايل مختلف وا داريم. اينجا است كه نقش تشکل ها و متفكران جامعه شكوفا مي شود. اينها مي بايست شروع كنند عوام را آگاه كردن و شرايط مختلف را براي آنها تشريح كردن. شما فكر مي كنيد در مملكت ما چند نفر ميدانند نتيجه بالا و پايين رفتن دلار و يا مثلاً بهره بانكي چقدر در تورم و زندگي آنهاتاثير خواهد داشت؟ باور كنيد خيلي از تصميم گيران اقتصادي مملكت ما هنوز هم كه هنوز است نميتوانند  اين مساله را تجزيه تحليل كنند.

جهت اطلاع همه آنهايي كه از فساد در جامعه دلهره دارند بايد بگويم همه تجربه ها در همه جوامع و همه تمدن ها در تاريخ نشان داده اصلاح مشكلات اقتصادي مردم مساوي است با ريشه كن كردن فساد در جامعه. اگر باور نداريد مقداري فقط اندك فكر كنيد. نياز به هيچ تجزيه تحليلي ندارد. بيش از 99 درصد فساد در جوامع بر اثر مشكلات اقتصادي بوجود مي آيد و 1 درصد باقيمانده بر اثر مشكلات روحي رواني و محال است تا وقتي كه مشكلات اقتصادي در جامعه وجود دارد بتوان از فساد جلوگيري كرد.

  شما خودتان را در كدام جبهه مي بينيد.

 

 

مثلي است كه مي گويد :"من فكر مي كنم پس من هستم"

 

 

 

بياييد با هم هم فكري كنيم و سعي كنيم پايه و اصولي جديد براي فرهنگ جامعه خود بنا كنيم حتي اگر قرار نباشد امروزه به نتيجه برسد ولي بازماندگان خود را از اين سردرگمي نجات دهيم و تلاش كنيم ايران بزرگ را مجدداً در جهان زنده کنیم.

 

بياييد با يكديگر به جمع بندي فكري جديد برسيم و همين جمع بندي را در ميان ديگران گسترش دهيم تا فرهنگي جديد براي مملكت خود بسازيم.

 

از همه تقاضا دارم ايده هاي خود را منعكس كنند. خواهشمند ام به ايده هاي يكديگر احترام بگذاريد.

 

 بياييد خواسته هاي همديگر را يكجا جمع بندي كنيم و در مورد آن نظر بدهيم.

 

 

 

 

 

 

 

عماد آبشناس